مسابقه هوش برتر تموم شد . ولی اینبار برخلاف دفعات قبل از انرژی مثبت و حال خوب خبری نبود. دلیل اصلی اش هم پسرم بود. به خاطر اینکه شب قبل از مسابقه خانه معلم خوابیدیم و پسرکم خیلی اذیت شد و تا ساعت 1 نصفه شب گریه های بدی داشت. روز مسابقه هم هوا شدیداً آلوده بود ، به حد وحشتناکی . و من از اینکه در این هوا پسرم را با خودم آورده بودم و صبح تا بعد از ظهر توی ماشین بود شدیداً عذاب وجدان داشتم . و چون تمرین زیادی هم نداشتم عملکرد مطلوبی نداشتم و حتی در پایان مسابقه نفهمیدم نفر چندم شدم فقط فهمیدم که حذف شدم... و این آخرین باری بود که در این مسابقه ی پرهیجان و استرس شرکت کردم. فردایش همسرم هم حذف شد. ولی برخلاف من راضی بود چون نهایتاً همسر من 3-4 روز برای مسابقه تمرین کرده بود. بعد ازمسابقه ی همسرم من عزم برگشت داشتم و همسرم باید میرفت بیمارستان پیش پدرش. متاسفانه بلیط هواپیما گیرم نیامد و مجبور شدم با اتوبوس برگردم و بدون اغراق از بدترین و سخت ترین مسافرتهایی بود که تا به حال داشتم. در جواب یکی از دوستان که پرسیده بود پخش مسابقه کی هست ؟ بگویم که نمیدانم :)) ولی مسابقه ی عید که از عملکرد خودم راضی هستم روز دوم یا سوم عید پخش خواهد شد.چند روز پیش توی وب لاگ یکی از دوستانم در مورد مسمویت خاصی که با مواد غذایی اتفاق می افتد نوشته ایی خوان یادداشت های یک خانم مهندس...
ادامه مطلبما را در سایت یادداشت های یک خانم مهندس دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 3msengineer7 بازدید : 183 تاريخ : شنبه 23 دی 1396 ساعت: 15:47